من مایلم اینجا یادى از «محمد جهانآرا» شهید عزیز خرمشهر و شهدایى که در خرمشهر مظلوم آنطور مقاومت کردند بکنم. آنروزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروى مسلحى نداشت؛ نه که صدوبیست هزار نداشت بلکه ده هزار، پنج هزار هم نداشت. چند تانک تعمیرى از کار افتاده را مرحوم شهید «اقاربپرست» - که افسر ارتشى بسیار متعهدى بود - از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمیر کرد. (البته این مال بعد است. در قسمت اصلى خرمشهر که نیرویى نبود).
محمد جهانآرا و دیگر جوانان ما در مقابل نیروهاى مهاجم عراقى - یک لشکر مجهز زرهى عراقى با یک تیپ نیروى مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روى خرمشهر مىبارید - سى و پنج روز مقاومت کردند. همانطور که روى بغداد موشک مىزدند، خمپارهها و توپهاى سنگین در خرمشهر روى خانههاى مردم مرتب مىباریدند. با اینحال جوانان ما سى و پنج روز مقاومت کردند؛ اما بغداد سه روزه تسلیم شد! ملت ایران! به این جوانان و رزمندگانتان افتخار کنید. بعد هم که مىخواستند خرمشهر را تحویل بگیرند، دوباره سپاه و ارتش و بسیج با نیرویى بهمراتب کمتر از نیروى عراقى رفتند خرمشهر را محاصره کردند و حدود پانزده هزار اسیر در یکى دو روز از عراقیها گرفتند. جنگ تحمیلى هشت سالهى ما، داستان عبرتآموز عجیبى است. من نمىدانم چرا بعضیها در ارائهى مسائل افتخارآمیز دوران جنگ تحمیلى کوتاهى مىکنند.
بیانات در خطبههاى نماز جمعهى تهران 1382/1/22